احمدرضا کشاورز

احمدرضا کشاورز

وب سایت شخصی*************************** بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزا د آفرید
احمدرضا کشاورز

احمدرضا کشاورز

وب سایت شخصی*************************** بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزا د آفرید

نقد فیام چهل سالگی

بر آستان جانان، گر سر توان نهادن                                             گلبانگ سربلندی، بر آسمان توان زد



نقد ساختارگرایانه ی فیلم سینمایی چهل سالگی



تحلیل گر: احمدرضا کشاورز

نویسنده و مدرس دانشگاه



تابستان 1394




مقدمه

چنانکه می دانید هر اثر هنری را می توان با رویکرد ها و سبک های مختلفی ، مورد واکاوی و بررسی و تحلیل و نقد قرار داد. اگر چه که شاید هیچ گاه هیچ نقد و تحلیلی را به قطعیت  پذیرفت یا رد کرد؛ اما روشمندی در نقد و تحلیل می تواند اطلاعات زیادی را از یک اثر هنری و شرایط پدیداری آن بروز دهد و یا معیار مناسبی  را برای ارزیابی و سنجش کیفیت اثر در پیش روی قرار دهد. نقد هر نوع اثر هنری می تواند به سبک ها و روش ها و برمبنای اهداف مختلفی صورت پذیرد؛ به طور نمونه یک غزل را می توان از دیدگاه جامعه شناسانه و یا از دیدگاه روان شناسانه مورد بررسی و نقد قرار داد.؛ نقد انواع و اشکال مختلفی دارد؛ چنانکه نقد روانکاوانه،؛ نقد ساختارگرایانه، نقد گفتمانی، نقد توصیفی، نقد جامعه شناسانه و غیره که می تواند در دسته بندی های دیگر از انواع نقد شامل نقد اخلاقی، زیبایی شناسانه ، تاریخی و غیره باشد.

البته که باید خاطر نشان کرد که هیچ گاه نمی توان تنها به یک روش نقد بسنده نمود و تنها از یک دیدگاه و رویکرد اثری را مورد بررسی قرار داد. چرا که همه ی ابعاد و انواع نقد با یکدیگر در ارتباط بوده و نقد کامل نقدی است که بتواند زوایای گوناگون اثر را مطمح نظر خویش قرار دهد. در این نوشتار سعی بر اینست که اثری هنری را به حیطه ی نقد ساختارگرایانه کشیده و مورد بررسی سیستمی قرار داد ؛ لذا ابتدا معرفی مختصری از نقد ساختارگرایانه ارایه خواهد شد و سپس ضمن معرفی فیلم چهل سالگی، و ارایه ی خلاصه داستان فیلم، به نقد این اثر پرداخته خواهد شد.

نقد ساختارگرایانه

ساختارگرایی به معنای جستجوی قوانین کلی و تغییرناپذیر بشریت با عملکردی در همۀ سطوح زندگی بشری، از ابتدایی گرفته تا پیشرفته‌ترین سطح آن می‌باشد(ریترز،1381: 543).

امروزه، آن نظام فکری و جهان‌بینی ساخت‌گرا خوانده می‌شود که در آن، هر واقعیت مادی و انسانی در حدّ مجموعه‌ای از روابط و مناسبات شناخته می‌شود و عقل می‌تواند به شناخت فرمول آن از طریق تفکیک آنان از یکدیگر و تمیز دوگانگیها، با قبول این نکته که تمامی امر واقع ترکیبی است(همه چیز ساخت است)، دست یابد. لیکن، ساخت یک پدیدۀ خاص، جز نتیجۀ یک فرایند فعّال نیست که تنها نقش مشروع آن، قالب‌ریزی کردن است (ساروخانی،1387، ص 409).

ساخت‌گرایی نیز مانند کارکردگرایی از آثار دورکهایم تأثیر پذیرفته است، اگر چه عامل اصلی تکامل آن را باید در زبان‌شناسی جستجو کرد. آثار فرینان دوسوسور، ‌زبان‌شناس سوئیسی مهمترین منبع اولیه اندیشه‌های ساخت‌گرایانه بود، که وارد علوم انسانی و اجتماعی شد. تحلیل ساخت‌گرایی در مطالعۀ خویشاوندی، اسطوره، دین و حوزه‌های دیگر به کار برده شده است.

ساخت‌گرایی در آغاز نظریه‌ای تبیینی در روانشناسی بود که مشهور به روانشناسی ساختی یا گشتالت‌گرایی شد. ولی آنچه در آغاز یک روش در تحلیل امور روانی بود، بعدها گسترش یافت و روش کلّی‌تر در تأویل امور انسانی شد و در مواردی چند به صورت آیین کلّی و دیدی فلسفی در برخورد با علوم انسانی درآمد. کلودلوی استروس، دقیقاً کتابی به نام انسان‌شناسی ساختی به رشتۀ تحریر درآورده است. سپس ساخت‌گرایی به قلمرو جامعه‌شناسی رسوخ کرد. در این رشته، همواره اندیشۀ ساختهای کلّی وکلیت پدیدۀ‌اجتماعی تامّ را مبدأ قرار می‌دهند تا بر وابستگی متقابل و تعامل دائمی عناصر متشکّله، تأکید کنند.

 ژرژ گورویچ مشهورترین نمایندۀ این روش کلّی است؛ چه او، تمامی سطوح واقعیت اجتماعی را در ژرفای آن در نظر می‌گیرد و آنان را با توجّه به کلّ اجتماعی تبیین می‌کند. لیکن گروهها و اشکال روابط اجتماعی را تابع محض ساختهای کلّی نمی‌داند، بلکه کثرت یا چندگانگی را که امکان تشکّل انواع را فراهم می‌سازد، می‌پذیرد. علاوه بر این، ساخت‌گرایی، پویا و دیاکلتیک است و موجبات درک حیات اجتماعی را با توجّه به حرکت دایمی آن، فراهم می‌سازد.

 کاربرد نظریه

این نظریه چون از مطالعۀ زبان سرچشمه گرفته برای بررسی ارتباطات و فرهنگ مفید است؛ ولی در مطالعۀ مسائل عملی‌تر زندگی اجتماعی، مانند فعّالیت اقتصادی یا سیاسی، کاربرد کمتری دارد(گیدنز،1381: 758 و 759).

 می‌توان گفت؛ ساختارگرایی(ساخت‌گرایی) شکلی از نظریه است که در دهه‌های 1970 و 1960 در رشته‌های مختلف زیر اثرگذار شد: فلسفه، نظریۀ اجتماعی، زبان‌شناسی، نقد ادبی، تحلیل فرهنگی، روانکاوی، تاریخ اندیشه، فلسفۀ علم، مردم‌شناسی و رشته‌های دیگر. این اصطلاح در فرانسه ساخته شد و در ادامه در فضایی روشنفکری ریشه گرفت(کرایب،1385،165) و به مثابه یک روش مطرح گردید. منظور از روش این است که ساختارگرایی می‌تواند راهنمای تحلیل معانی کلی باشد. این روش به ما امکان می‌دهد که از آنچه دنبالش هستیم و نحوۀ دستیابی به آن تصوری داشته باشیم(همان،ص171).

 مزایای روش ساختارگرایی

در تماشای یک فیلم وسترن، اگر ساخت را ندانیم و با هر حادثه یا شخصیتی به یکسان برخورد کنیم، باید در حدّ کور شدن فیلم را نگاه کنیم؛ بدون آنکه راهی برای طبقه‌بندی آنها پیدا کنیم. کاری که ساختارگرایی می‌کند، هدایت ما به هستۀ‌مسئله، یا مهمترین  و محوری‌ترین جنبه‌های موضوع مورد مطالعه، در عمق جریانی است که در سطح می‌گذرد. ساختارگرایی نه فقط عناصر اساسی،بلکه روابط میان آن‌ها یا، به عبارت دقیق‌تر، قواعد حاکم بر آن‌ها را نیز طبقه‌بندی می‌کند. ساختارگرایی مفهومی متفاوت از ساختار را در اختیار ما می‌گذارد، تا روابط میان آنها؛ ولی ساختارگرایی اولویت را به روابط می‌دهد. مثلاً در فیلم‌های مختلف وسترن، عناصر می‌توانند ثابت بمانند؛ ولی روابط حاکم بر آنها معنای بسیار متفاوتی داشته باشند.

 نارسایی و مزایای این روش

تفکر ساخت‌گرایانه نقطه‌ضعفهایی دارد که جاذبۀ آن را به عنوان یک چارچوب نظری کلی در جامعه‌شناسی محدود می‌کند.

یکی از نارسایی‌های این روش تقلیل‌گرایی است. نادیده گرفتن سطوح ظاهری و جنبه‌های فرعی معنادار و کاهش به شالودۀ اصلی، از مشخصه‌های تقلیل‌گرایی است؛ حال آنکه همین سطوح ظاهری و فرعی می‌تواند بر غنای مطلب یا پیچیدگی آن بیافزاید(کرایب،1381: 182-184).

ساختارگرایی از نظام فکری بسیار انتزاعی برخوردار است؛ که می‌توان با آن، سطح دقت تحلیلی را بالا برد و همینطور ساختارگرایی امکان الگوسازی صوری و نیز کاربرد فنون پیچیدۀ آماری و ریاضی را نوید می‌دهد. این نظریۀ همچنین یک نوع چشم‌انداز فراتاریخی را در مورد زندگی اجتماعی فراهم می‌سازد. بالاتر از همه، چشم‌اندازی را به دست می‌دهدکه پهنۀ گسترده‌تری دارد و می‌تواند هر چیزی از ساختار ذهنی و جامع گرفته تا ساختار جهان طبیعی را مورد بررسی قرار دهد.

کار گافمن با نام تحلیل چهارچوب، گرایش جامعه‌شناسی را به ساختارگرایی نشان می‌دهد. او به فراسو و ماورای موقعیتهای روزانه نگاه می‌کرد تا ساختارهایی را پیدا کند که به گونه‌ای نامرئی بر این موقعیتها تسلط دارند. گافمن این ساختارهای نامرئی را چهارچوب می‌نامد(ریترز،1381: 552-555).

نقد ساختارگرایانه یکی از سبکهای نقد هنری است که ریشه‌ای اروپایی دارد و پیشروان آن ولادمیرپراپ روسی و کلود روی استراوس فرانسوی‌اند. این سبک در نقد ادبی نقشی مستقل دارد و دارای رابطه تنگاتنگی با زبانشناسی ساختاری است.

غیرمنصفانه است که برای تعریف ساختارگرایی تنها به چند واژه بسنده کنیم. البته گستردگی و وسعت هر سبک از نقد ادبی آن‌قدر زیاد است که نمی‌توان در چند سطر آن را بررسی کرد.

اما سعی شده است در این یادداشت، ساختارگرایی در نقد،‌ به طور خلاصه، معرفی شود: واژه ساختارگرایی که از ریاضیات و فیزیک به زیست‌شناسی و از آنجا به زبانشناسی، روانشناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد راه یافت، در سالهای 1960 ـ 1970 ورد زبان همه بود.

ساختار یعنی نظام. در هر نظام، جزءجزء اجزاء به هم ربط دارد؛ و کل اجزاء،‌ مانند یک ساعت کار می‌کند؛ و کار هیچ جزئی بیرون از کار کل اجزاء نیست.

در ادبیات، منظور از ساختارگرایی،‌ بیشتر نظامی است که بر پایه زبانشناسی استوار است.در این شیوه از نقد، منتقد می‌کوشد اثر هنری را بر اساس اصول تثبیت‌شدة آفرینش هنری بررسی و نقد کند. یعنی در نظر منتقد شکل‌گرا، آنچه نیازمند توجه است، زبان است و نه مفاهیم اثر ادبی. منتقدان، این سبک اثر هنری را از نظر ترکیب‌بندی، هماهنگی، وزن و آهنگ و به ویژه تناسبات هندسی، برای خواننده، موشکافی و نقد می‌کنند؛ و در واقع، توانایی فنی هنرمند در آفرینش اثر را برملا می‌کند(شایگان فر،1390).

به‌طور کلی می‌توان گفت: ساختارگرایی مطالعه روابط است. و طبق تعریفی که دورتی.ب. سلز از ساختارگرایی دارد (ساختارگرایی مطالعة ساختمان آفریده‌های طبیعت و آفریده‌های بشر است)، می‌توان نتیجه گرفت که مثلاً ساختارگرایی تحقیقی در این باب است که چگونه سه ـ‌ چهار بیت از یک شاعر با یکدیگر قابل مقایسه بوده و به بیت پایانی می‌انجامد.

نقد ساختارگرا، از سه مرحله تشکیل می‌شود:

1. استخراج اجزاء ساختار اثر.

2. برقرار ساختن ارتباط موجود بین اجزاء.

3. نشان دادن دلالتی که در کلیت ساختار اثر هست.

به همین جهت، در نقد ساختارگرایانه، همیشه سخن از ساختار است. از این رو، نقد ساختاری را، «نقد کلیت» هم می‌خوانند. ابزار این نوع نقد، دانشنامه‌ای است از نشانه‌شناسی پیکره‌های دلالتگر. بدین جهت، این نوع نقد، به «نقد صورتگرا» یا «پیکره‌گرا» هم مشهور است.

نقد ساختارگرا، شعبه‌های گوناگون دارد. مثلاً اگر به ارزش سیاسی ـ اجتماعی واژه‌ها بپردازد، «ساختارگرایی معناشناسی» است. اگر روابط ساختاری اثر را با رویدادهای زندگی فردی و ساختار روانی نویسنده بسنجد، «ساختارگرایی روانشناسی» خوانده می‌شود. اگر ساختار اثر را با شرایط اقتصادی جامعه بسنجیم، «ساختارگرایی اقتصادی» و اگر ساختار اثر ادبی را به اسطوره و ادبیات اساطیری بکشانیم «نقد ساختارگرایی اسطوره‌ای» نامیده می‌شود.

البته، نقد ساختارگرایی، دارای مخالفین بسیاری در حیطة نقد هنری می‌باشد؛ و این مخالفین، خود نقدهایی را بر نقد ساختارگرایی نوشته‌اند و معایب و نقاط ضعف آن را مشخص کرده‌اند. که عبارت‌اند از:

1. منتقدین معتقدند این سبک، به ارزش فرهنگی اثر اهمیت نمی‌دهد.

2. به مفهوم اثر کاری ندارد، و اثر را فقط از نظر ساختاری بررسی می‌کند.

3. نسبت به زیبایی آثار، بی‌توجه باقی می‌ماند.

طبق نظر ساختارگرایان، علی‌رغم نمودهای متفاوت و بی‌شمار آثار هنری، ادبی، ساختارهایی محدود، زیرساخت‌های این آثار را تشکیل می‌دهد.از نظر ساختارگرایان، بهترین و کم‌نقص‌ترین نوشته ادبی، شعر کلاسیک است؛ که جدا از معنی، دارای ساختی آهنگین و موزون است(شایگان فر، 1390).

 

نقد ساختارگرایانه بر فیلم سینمایی چهل سالگی

فیلم چهل سالگی اگر چه که شاید چندان فیلم عامه پسند و دارای جاذبه ها و هیجان های طنز آلود هیجانی نباشد ، اما از لحاظ محتوا و عمق اثری ارزشمند است که شاید چندان که بایسته و شایسته بوده، مورد توجه قرار نگرفته است. ترجیح داده شد که این فیلم برای نقد ساختارگرایانه انتخاب شود؛ نه به خاطر اینکه این فیلم جای ایراد و اشکال فراوان داشته باشد ؛ بلکه به دلیل ویژگیهای بارز فیلم که در ادامه اشاره می شود شاینده ی چنین توجهی بوده است که البته میدانید که نقد تنها مشتمل بر ایراد و اشکال بر یک اثر نیست بلکه می تواند نقاط قوت اثر را بارویکرد و سبک مورد نظر به تحلیل و بررسی بکشاند؛ لذا در ابتدا معرفی مختصری از فیلم را ارایه داده و سپس به نقد و بررسی ساختاری آن پرداخته خواهد شد.

·        تهیه‌کننده و کارگردان: علیرضا رئیسیان

·        فیلمنامه: مصطفی رستگاری، بر اساس کتاب چهل‌سالگی نوشتۀ ناهید طباطبایی

·        مدیر فیلم‌برداری: محمود کلاری

·        صدابردار: نظام‌الدین کیایی

·        صداگذار: محمدرضا دلپاک

·        طراح صحنه و لباس: ایرج رامین‌فر

·        طراح چهره‌پردازی: عبدالله اسکندری

·        تدوین: هایده صفی‌یاری

·        جلوه‌های ویژه: عباس شوقی

·        موسیقی: کریستف رضاعی

·        عکاس: رامتین فیروزیان

·        مدیر تولید: هایده قریشی

·        بازیگران: لیلا حاتمی، محمدرضا فروتن، عزت‌الله انتظامی، سهیلا گلستانی، فرزان اطهری، پریا مردانی‌ها

·        تهیه‌کننده: علیرضا رئیسیان

·        مدت زمان: ۹۱ دقیقه

·        سال ساخت: ۱۳۸۷

 

خلاصه داستان: فرهاد در آستانه ی چهل سالگی قرار دارد. او با همسرش - نگار- و دخترش زندگی می‌کند. روزی به او خبر می‌رسد که کورش کیان که زمانی قصد ازدواج با نگار را داشته و به نوعی عاشق هم بو.ده اند، به ایران برمی‌گردد. در این فیلم کشمکش های درونی و بیرونی فرهاد و نگار در این رویارویی با حال و گذشته به تصویر کشیده می شود و به نوعی حالات و روحیات این برهه از زندگی یعنی 40 سالگی را در تصمیم گیری و برخورد با شرایط و پدیده های جدید را توصیف می کند...

 

جوایز:

- سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامۀ اقتباسی (مصطفی رستگاری) از جشنوارۀ ۲۸ فجر

- سیمرغ بلورین جایزۀ ویژۀ هیأت داوران برای کارگردانی (علیرضا رئیسیان) از جشنوارۀ ۲۸ فجر

 

نقد فیلم

فیلم چهل سالگی از لحاظ مضامین ، اجزا و محتوا به طور نسبی ساختارمند و دارای ترکیبی بازهم به طور نسبی منسجم بود؛ اگر چه که در برخی سکانس ها یا در قسمتی از ارایه ی محتوا دارای تعارض ها و گاهی تناقض هایی بود که تنها ذهن نکته سنج و حافظه ی کوتاه مدت قوی مخاطب می توانست آن را واکاوی و بررسی کند.

موسیقی فیلم در آغاز آن، آنچه که در محتوای فیلم ارایه می شود را به طور شایسته ای ارایه می کند و نوعی حس اضطراب، تشویش، نگرانی و دلهره را به طور زیر پوستی به مخاطب تزریق می کند و وی را برای ورود به فضای فیلم آماده می کند. فیلم با صحنه های هیجان انگیز و اضطراب
آلود از رویای نگار آغاز می شود و پس از آن به چهره ی آرام، خونسرد و تاحدی متفکر فرهاد می رسد که در سن چهل سالگی خود قرار دارد. نگار 35 ساله است و در رویای خود به حدود 20 سال قبل باز میگردد که عاشق و دلباخته ی کورش کیان بوده است که نامزدی آن ها به هم می خورد، کورش به خارج از کشور می رود و وی با فرهاد ازدواج می کند. اکنون که کورش برای اجرای کنسرت به ایران باز می گردد و نگار مدیر برنامه های وی است، نوعی اضطراب و تشویش در نگار به وجود می آید و لیلا حاتمی به خوبی این را در چهره و رفتار خود نشان می دهد.

فرهاد چهل ساله مطابق با آنچه که از یک انسان چهل ساله انتظار می رود، منطقی و با خردورزی در این رویارویی عمل می کند و این مجال را می دهد که نگار در این تقابل با خویشتن خویش و و آرزوهای از دست رفته ی گذشته قرار بگیرد و او را در ورطه ی انتخابی قرار می دهد که فشار روانی زیادی را بر وی متحمل می سازد.

فرهاد نیز دور از چنین فشاری نیست اما به دلیل همان خصایص چهل سالگی با منطق و آرامش و نه تعصب و احساسات کورکورانه، مواجهه ی خود را با این جریان نشان می دهد و این در حالی است که عاشقانه او را دوست دارد. این نیز بخشی دیگر از همنوایی اجزا در این اثر است که پیام اصلی فیلم را به مخاطب می رساند. رفتار فرهاد(محمدرضا فروتن) و کنش های نگار به طور کامل به جا و و مطابق با ساختار تعیین شده ی فیلم است.

فضای فیلم که مخاطب را در آن قرار می دهد علی رغم دلهره ها و تشویش های ذهنی و کشمکش های درونی ، فضایی آرام، سرد و دور از هیاهو و جنجال است که شاید بتوان گفت بیانگر نوعی محافظه کاری که این نیز از ویژگی های بارز چهل سالگی است. چنانکه در چهل سالگی از محافظه کار نباشی ممکن است دور از سلامت روان یا جسم باشی. تصویر برداری فیلم اگر چه که چندان حرفه ای  نبود و حرکت ویژه ای در آن احساس نمی شد،  اما آنچه که مطابق با فضا، محتوا و در مجموع ارایه ی پیام به مخاطب بود را عرضه داشت به ویژه در نماهایی که احساسات و دیالکتیک درونی نگار( لیلا حاتمی) را به صورت نمای بستهCLOSE UP  نمایش می داد و در کل عملکرد مطلوب و هماهنگی با سایر اجزا و عوامل داشت.

در سکانس هایی از این فیلم، تصویر فرهاد را در حالی نشان می داد که درون خودرو خود تنها و در حال حرکت بوده که در این حال دستان خود را باز می کند و با تکیه ای به عقب می دهد و به نوعی با این حرکت نوعی آزادی یا رها شدگی را نشان می دهد و این  نمایانگر همان نقطه ی عطف زندگی و رها شدن از همه ی احساسات و انگیزه های کاذب جوانی و پا گذاشتن به دوره ی خرد ورزی و تغییر نگرش ها و رویکرد های زیستن و زندگی و شاید آمادگی برای رفتن به سمت مرگ که این تغییر رویرکد و نگرش را سبب می شود.

در این فیلم  بهار دختر نگار و فرهاد است که کمی در رفتار کودکانه ی خود دارای تعارض نسبی است از این جهت که کمی بزرگتر از سن خود رفتار می کند، در برخی نقد ها پیرامون این اثر آمده بود که این بزرگتر از سن نشان دادن بهار، چندان تطابقی با آنچه که در تربیت نگار و فرهاد برای وی بوده وجود ندارد، یا به عبارت دیگر، آنچنان تربیت ویژه ای نمایش داده نمی شد که نتیجه ی آن بروز چنین تنعرض رفتاری باشد؛ اما از دیدگاه نگارنده ی این نقد، این تطابق و هماهنگی در روش تربیتی و بروز رفتار های بهار نمایان بوده است؛ اما این به طور آشکار و روشن دیده نمی شد که جنبه ی توصیه ای و یا تجویزی از سوی والدین به بهار داشته باشد؛ به طور نمونه در سکانسی که فرهاد از بهار می خواهد از محتوای روزنامه شاخص های بورس را برای او بررسی کند، این خود درخواست عملی فراتر از گنجایش سنی بهار است که می تواند در شکل گیری رفتار فراسنی وی موثر واقع باشد؛ پس این یکدستی و رابطه ی اجزا با یکدیگر تناقض و یا تعارضی را نشان نمی د اد.

علی رغم اینکه فرهاد است که در این فیلم چهل ساله می شود و بایستی کانون تمرکز فیلم باشد، اما نقش وی چندان پررنگ برجسته نمایان نمی شود؛ البته این اگر چه می تواند نقدی دیگر بر این فیلم باشد؛ اما بایستی خاطر نشان کرد که شاید اگر قرار بود نقش وی پررنگ تر این دیده شود، شاید آن آرامش و خردمندی بروز داده شده برای یک فرد چهل ساله دچار خدشه می شد و پشام و مضمون اصلی فیلم آن گونه که باید منتقل نمی شد.

نکته ی جالب توجه دیگر اینکه در این فیلم فرهاد برای اتخاذ تصمیمات عقلایی خود، در آستانه ی چهل سالگی با استادی مشورت می کند که سالیان زیادی است که دوران چهل سالگی خود را پشت سر نهاده؛ استاد وی را در آزمونی برای انجام یک کنش عقلانی و در گریز از احساات و منویات درونی قرار می دهد و فرهاد چهل ساله موفق می شود در این آزمون برابر خود بایستد و نشان دهد که آمادگی گذر از این دوران عطف زندگی را دارد.

موسیقی فیلم در امتداد غالب سکانس های فیلم ، نقش خود را به خوبی ایفا می کند و آن چه که بایستی در مجموع به عنوان کاتالیزور القای حس به مخاطب در همپایی با سایر اجزا و عناصر عمل کند، می کند و موفق شاهر می شود. آنچه از احساسات درونی و تردید ها و کشمکش ها بایستی در مخاطب همذات پنداری شود، توسط بازیگرانی چون لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن و تصویر و موسیقی به خوبی منتقل می شود.

دکوپاژ صحنه ها از سوی کارگردان تا حدی مطلوب و مطابق با پیام ها بوده؛ البته می توانست عوامل به کار گرفته در آن کمی قوی تر باشد و مخاطب را بیشتر درون فضای فیلم غرق کند.

در کل می توان گفت عملکرد کلیه ی عوامل فیلم در ارایه ی سیستمی اثر، موفق و مطلوب بوده و شایسته ی توجه بوده است. فیلمنامه نویسی به غیر از موارد محدود که بدان اشاره می شود، در ارایه ی این نظم ساختاری خوب ظاهر شده است و میان فیلمنامه، انتخاب بازیگران، موسیقی، دکوپاژ، نور پردازی سکانس ها و تصویر برداری هماهنگی مناسبی احساس می شد.

البته اگر چه برخی نقد های رایج این فیلم را در متن بالا بررسی نموده و حتی نشان داده شد که این نقد ها گاهی بی اساس بوده و مطابقت میان اجزا این نقد ها را پاسخ می گوید، اما در ذیل به چند نکته از تعارش های ساختاری این فیلم اشاره می شود.

اول اینکه نگار در حالیکه 35 ساله است و رویای 20 سال قبل زندگی خود را می بیند و درون فیلم گفته می شود که پس از 20 سال با نامزدش روبرو می شود؛ این در حالی است که در تصویری که در بازنمایی گذشته نشان می دهد آن ها را به نوعی دانشجو نشان می دهد؛ پس نگار نمی توانست در آن دوران 15 ساله باشد و دانشجو.

دوم اینکه فرهاد چهل ساله نیز در بیست سال قبل، بیست ساله بوده و هنوز کمی زود بوده که در موقعیت یک قاضی کشیک در دادگاه حاضر شود.

سوم فرهاد را نشان می دهد که از تاکسی پیاده می شود که درون آن مسافری است ، اما به دنبال دختر خود که می رود وی را سوار تاکسی می کند که وضعیتی دربستی دارد.

چهارم نامزد نگار که پس از بیست سال بازگشته، نیز اکنون بایستی همان حدود چهل سالگی را داشته باشد؛ اما آنگونه که باید خردمندی در رفتار او دیده نمی شود، مانند سکانسی که به نگار می گوید تو هنوز میتونی بهتر از این باشی و بدین گونه زمینه را می تواند برای تخریب روابط نگار با همسرش آماده کند و این نوعی شور و حماقت جوانی است نه چهل سالگی؛ البته نمی توان ایرادی به فیلم گرفت، چون قرار نیست همه در حدود چهل سالگی با و در این نقطه ی عطف به جایگاه خرد و کمال خود برسند و تعرض می تواند نسبی و وضعیت طبیعی و قابل پیش بینی باشد.

پنجم در این فیلم دلیل اصلی تعویض شغل فرهاد در آستانه ی ازدواج با نگار آنگونه که باید برجسته نشد، در حالیکه می توانست مهم تلقی شود.

استفاده از دستگاه شنود توسط فرهاد برای شنود مکالمه ی نگار و نامزد گذشته، شاید کمی با آن عقلانیتی که گفته شد در تعارض باشد و شاید راهکار بهتری می شد برای آن در نظر گرفت و یا شاید می شد که فرهاد نگار را بدون دستگاه شنود آزمون کند و در تصمیم نهایی که نگار می گرفت، باز هم فرهاد می توانست آن چه را که باید از درون نگار دریابد.

نورپردازی در پلان ها و سکانس ها مختلف و شدن و رنگ نور در القای آن حس دلهره و اضطراب به خوبی ظاهر شد و البته در برخی  سکانس ها می توانست قوی تر نیز باشد.

نمای بسته close up  که در پلان آخر فیلم از چهره ی نگار(لیلا حاتمی) نمایش داده شد؛کمی دچار تلمیح است؛ از تعبیری می توان نوعی رها شدگی و موفقیت از تقابل با گذشته و دوران جوانی  و البته اتخاذ تصمیم عقلانی را نشان دهد که این خود بیانگر نوعی آمادگی درونی برای ورود به چهل سالگی می باشد، از سوی دیگر هم نوعی عذاب و فشار را نیز در چهره ی او نمایان می کند که کمی می تواند مخاطب را تردید فرو ببرد؛ که البته با توجه به ساختار فیلم منویات کارگردان مبنی بر این تعبیر اول بایستی باشد.

نگار در حالی چنین تصمیمی را در انتهای فیلم میگیرد، که در سکانسی در اوسط فیلم از وضعیت تکراری و یکنواخت زندگی خود ابراز گلایه و خستگی می کند و بازگشت کورش و همکاری و یا همراهی با او برای برنامه هایش می توانست شور و نشاط و جذابیت های جدیدی را برای وی فراهم آورد، اما او علی رغم کمبود هایی که احساس می کند، به نوعی با چنین تصمیم عشق و علاقه ی پنهان خود را به فرهاد شوهرش نشان می دهد و از سوی دیگر نزدیک شدن به سن چهل سالگی و رشد و قعلانیت را در وی به نمایش مکی گذارد که این نیز با دپیام اصلی فیلم همنوایی دارد.

در نهایت باید اذعان داشت که همبستگی درونی اجزا و عناصر این اثر آقای رییسیان، انسجام و انتظام کافی را داشت و سیستمی یکپارچه از یک اثر هنری را با کمترین ضعف ساختاری ارایه داد.

 

 

 

 

 

منابع:

·        ریترز، جورج؛ نظریۀ جامعه‌شناسی، ترجمۀ ثلاثی، تهران، علمی، 1381، چاپ ششم، ص543.

·        گیدنز، آنتونی؛ جامعه‌شناسی، ترجمۀ صبوری، تهران، نی، 1381، چاپ هشتم، ص759 758.

·        کرایب، یان؛ نظریه اجتماعی مدرن، ترجمۀ مخبر، تهران، آگه، 1381، چاپ دوم، ص 165

·        ریترز، جورج؛ نظریۀ جامعه‌شناسی، ترجمۀ ثلاثی، تهران، علمی، 1381، چاپ ششم، ص555552.

·        حمیدرضا شایگان‌فر(1390). نقد ادبی، تهران ، انتشارات دستان.

·        گلدمن، لوسین(1382)؛ نقد تکوینی، ترجمه ی دکتر محمد تقی غیاثی، تهران: انتشارات نگاه.

·        راهنمای رویکردهای نقد ادبی، مسعود کیانی.