احمدرضا کشاورز

احمدرضا کشاورز

وب سایت شخصی*************************** بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزا د آفرید
احمدرضا کشاورز

احمدرضا کشاورز

وب سایت شخصی*************************** بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزا د آفرید

نقد فیلم دوران عاشقی

بسمه تعالی




نقدی بر فیلم دوران عاشقی

(روانکاوانه، فنّی، ساختارگرایانه)




تحلیل گر:احمدرضا کشاورز


تابستان 1394


دوران عاشقی



مقدمه

فیلم دوران عاشقی به کارگردانی آقای علیرضا رییسیان، از فیلم هایی است که علی رغم عنوان و محتوای به ظاهر عاشقانه ای که در یک درام عاشقانه ارایه می دهد، رویکردی رئالیستی دارد و پدیده های اجتماعی را که امروزه به صورت معضلاتی چند در اجتماع خانواده ها و جامعه ظهور می کند، به خوبی به تصویر می کشد. می توان گفت این فیلم از دیدگاه پدیدار شناسی نیز جای تامل و تحلیل دارد؛ در این فیلم پدیده هایی اجتماعی بر محوریت روابط عاشقانه و ناپایدار که گاهی در قالب خیانت نیز تجلی می یابد ، به طرز مفرطی نمایان می شود و البته که به طور غیر مستقیم ماهیت پدیداری این پدیده ها را می تواند در ذهن ناخودآگاه مخاطب به بنشاند. جامعه ی ایران که جامعه ای است که در دهه های اخیر به طور روز افزون هجمه ی تغییرات ناشی از گذار از سنت به مدرنیته را به عنوان یک جامعه ی سنتی و دینی تحمل نموده است، امروزه درگیر و دار انواع معضلات فرهنگی و به تبع آن اجتماعی قرار گرفته که در فیلم آقای رییسیان نیز تا حدّ زیادی نمایان شده است.

حضور روز افزون زنان در محیط های اجتماعی مختلف از یک سو و قرار گرفتن در روابط با جنس مخالف به واسطه ی موقعیت های شغلی، در حالی افزایش پیدا نمود که بستر پذیرش جنس مخالف به عنوان یک همکار یا به هر صورت دیگر در تعامل اجتماعی جامعه وجود نداشت؛ این تعامل با جنس مخالف، سبب بروز پیوند های اجتماعی جدیدی میان زنان و مردان شده که به تدریج بن مایه ای عاطفی و احساسی را پدید آورد که عامل اصلی بروز خیانت ها و روابط ناپایدار میان زنان و مزدان مجرد و به ویژه متاهل می شود.

تحلیل فیلم

 فیلم آقای رییسیان از لحاظ نقد روانکاوانه به طور اخٌص اعتیاد و وابستگی  زنان در ارتباط با مردان را در توهمی عاشقانه چنان به تصویر می کشد که زن در این وضعیت آن قد ردرگیر این موهومات می شود که حتی متاهل بودن مرد و زندگی او با زن و فرزندش هم نمی تواند عقلانیت لازم را در وی به وجود آورد و درگیر و دار همان توهمات عاشقانه ی خود، باز هم تصمیم می گیرد و عمل می کند.

در سوی دیگر مرد در حالی خود را در چنین رابطه ای با یک زن قرار می دهد که زن و فرزندش را دوست دارد،  اما در امتداد این رابطه به ابراز عشق به زن دیگر می پردازد و با ابراز تنفر یا اذعان به شکست از زندگی با همسر خود یا همسر قبلی، سعی بر تقویت این پیوند با زن دیگر نموده و بستر بروز توهمات را در زنی که به ظاهر عاشقش شده است فراهم می کند تا اینکه وابستگی عاطفی لازم را در زن به وجود آورد و آن گاه است که ضمن رسیدن به مهم ترین دغدغه ی خود که همان رفع غرایز یا عطش جنسی ناشی از تنوع طلبی در مردان است، افسار اعتیاد آور وجود خود را بر گردن زنی می نهد که در توهمات او، عاشقانه یکدیگر را دوست دارند.

رابرت فرانکن در کتاب انگیزش و هیجان خود، به چنین خصلت هایی در مردان و زنان به طور کامل و روانکاوانه اشاره می کند و در نوشته های او می توانید تمایل به رابطه ی جنسی بدون تعهد را برای مردان بیابید. صیغه کردن که در این فیلم نیز به نوعی مورد اشاره قرار گرفته است و البته پدیده ی ازدواج سفید که امروز در جامعه ی ایران در حال شیوع است از مصادیق چنین تمایلی در مردان است؛ چنانکه غالب زنان سالم جامعه متمایل به ازدواجی رسمی و دایمی با همسران خود که آن ها را عاشقانه دوست دارند می باشند.

بدین گونه در این فیلم عشق های پوشالی و توهم زا  و افزایش روز افزون آن و درگیری طبقات مختلف اجتماعی با این پدیده را به نمایش می گذارد و حتی می توان در این فیلم تفاوت بین عشق و دوست داشتن را در مرد و زن یافت به ویژه در سکانسی که حمید پس از خیانت در حالیکه به شدت سرخورده و ملول است با تمام وجود به همسرش بیتا می گوید که چقدر او و فرزندش را دوست دارد. این حس را به طور کامل در نمای تصویر برداری شده و به خوبی نشان می دهد.

تصویر اجتماعی جامعه ی ایران که در این فیلم به نمایش در آمده البته که دور از واقعیت نیست اما شاید کمی افراط در آن دیده شود و وضعیت توصیف شده بسیار اسف بار به نظر می رسد و برای چنین جامعه ای با توجه به تولد فرزندانی که در نتیجه ی چنین روابطی متولد می شوند، و تبعات ناشی از از هم گسیختن روز افزون اجتماع خانواده و گسستن پیوند عاطفی آن ها، آینده ی خوشی را نمی توان متصور شد.

از دیگاه جامعه شناسی، می توان به اشاره ای به مفهوم مدرنیته ی سیال و عشق سیالLIQUID LOVE که آنتونی گیدنز مطرح نمود اشاره کرد. تغییرات روز افزون در ابعاد مختلف جامعه ی مدرن و سرعت و شدت آن ، گسیختگی هر چه بیشتر از چارچوب های سنتی را منجر شده و به قول زیگوند باومن اندیشمند لهستانی، امروزه عشق سیال به جای عشق رمانتیک گذشته، قرار گرفته و ناپایداری در روابط زنان و مردان بیش از پیش به چشم می خورد به گونه ای هیچ کس دوست ندارد تعهدی را تا آخر عمر بپذیرد. پدیده ی عشق سیال که آنتونی گیدنز و زیگموند بامون معرفی کردند نیز در این فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده است؛ اگر چه که در تمایز میان این رویکرد رئالیستی این فیلم بایستی به این موضوع اشاره کرد که پدیده ی خیانت در این فیلم تاحدّی یکطرفه و بیشتر از سوی مردان مطرح شده، در حالیکه در جامعه ی کنونی این پدیده دو سویه وجود دارد. البته به نکته ای دیگر نیز بایستی خاطر نشان کرد که تاحدب به نقد روانکاونه ی این فیلم باز می گردد و آن اینست که کمبود های عاطفی در زندگی زوجین، همواره تاثیر گذاری در این روابط پدید می آورد که  زمینه ی درگیر شدن در چنین روابطی را در هر دو فرد پدید می آورد؛ در این فیلم نیز در چندین سکانس به طور غیر مستقیم، یکی از علل بروز چنین خطاهایی را در مرد و زن به دلیل همین کمبود های عاطفی درون خانواده بیان و توصیف می کند؛ اگرچه که توجیه پذیر این پدیده نیست، اما شاینده ی ذکر است که در وهله ی اول خود زوجین با بی توجهی یا کم توجهی عاطفی و غیر عاطفی و عدم مدیریت امور زندگی خود، بستر چنین خیانت ها و درگیر شدن در چنین روابطی را در همسر خود پدید می آورند و این نکته در این فیلم نیز قابل استنباط بود.

چنان که اشاره شد آنچه در این فیلم نمایش داده شد، گسست بیش از پیش پیوند عاطفی خانواده و افزایش پیوند های عاطفی با جنس مخالف در جامعه مورد اشاره قرار گرفته و این ضعیف شدن ساختار خانواده ها، از یک سو کمبود ها و خلاهای عاطفی درون خانواده ها را بیش از پیش می کند و به تبع آن و از سوی دیگر زمینه ی هرچه بیشتر این نوع از پیوند های اجتماعی را تقویت و افزایش معضلات اجتماعی و مسایل روانی و اجتماعی پیامد آن را به همراه خواهد داشت.

پایان این فیلم نیز کمی ابهام و سئوال را در ذهن مخاطب ایجاد می کرد و سرنوست نهایی این داستان به نوعی در ذهن مخاطب متجلی می شد و مخاطب در حالیکه در حال خروج از سینما بود می توانست سکانس های بعدی این فیلم ا تصور کند، چنین شیوه ای و البته کمی بیشتر در کارهای آقای اصغر فرهادی نیز بسیار دیده می شد و البته که به زعم من شایسته است.

از لحاظ ساختار گرایی نیز پیوند درونی اجزا و عناصر به کار رفته در فیلم تا حد زیادی منسجم و یکپارچه بود و همراه با نقد گفتمانی بایستی گفت که آنچه که در نمایش طبقات مختلف اجتماعی(در تعبیر مارکس) توصیف شد و به نمایش گذاشته می شد، هم خوانی با آن چه مورد انتظار بود یعنی واقعیت اجتماعی داشت؛ به کارگیری رنگ ها در چیدمان و معماری فضا در طراحی دکور و صحنه، نیز در این فیلم قابل گفتگو است، هرچند که ممکن است بسیاری از این آیتم ها، تعمد کارگردان، طراح چهره و لباس و یا طراح صحنه نباشد. لرزش گاه گاه دوربین که امروزه در کنار تکنیک دوربین روی دست مکرر دیده می شود در برخی سکانس ها لازم و می تواند مشوش کننده ی ذهن مخاطب باشد و در پلان هایی هم بود که این لرزش دوربین، چندان ضروری به نظر نمی رسید و کاذب بوده حتی در نمایش پرده و در زمان طولانی می توانست سبب سرگیجه ی مخاطب شود.

همچنین از دیدگاه فنی می توان گفت که در کل این کار آقای ریسیان نیز همچون برخی دیگر از آثار ایشان همچون فیلم چهل سالگی، بعد روانی و القای حس را به کمک ابزار های موجود به خوبی در نما آورده است. استفاده از لیلا حاتمی به عنوان بازیگری که به دلیل استعداد درونی و میمیک خاص صورت و اطراف چشم و لب ها، به خوبی احساسات و وضعیت روانی را به مخاطب عرضه می کند؛ استفاده از بازیگرانی چون فرهاد اصلانی با شخصیت مربوط در این فیلم، و سایر شخصیت ها از جمله شهاب حسینی نشان دهنده ی اینست که ایشان در انتخاب بازیگر در قبال محتوایی که قرار است ارایه شود به خوبی عمل نموده است؛ البته شهاب حسینی در قیاس با برخی دیگر از کارهای خود چون جدایی نادر از سیمین، چندان قدر و برجسته دیده نمی شود که البته به دلیل موقعیت اجتماعی حضور در فیلم بوده است. به زعم من آقای رییسیان نیز همچون اصغر فرهادی توان استفاده از نابازیگران را نیز در کارهای خود دارد و لذا می تواند سکوی پرتابی برای بسیاری از بازیگران مطرح آینده باشد. در پایان نکته ای که نبایستی از آن صرف نظر شود و در شالوده این اثر قرار داشت، وضعیت تاسف باری است که برای زنان در جامعه به وجود آمده، زنانی که همسران خود را به دلیل خیانت از دست می دهند، زنانی که فریب پیام های عاشقانه ی مردی را می خورند که مدعای عاشق بودن است و در واقعیت چنین نیست و عمر و زندگی خود را بدین گونه صرف هوس های مردان می کنند. همچنین در این فیلم نمایش زن امروز را که جدای از مشغله ها و مشکلات و فشار کاری بیرون از منزل، درگیر دغدغه ها و مدیریت امور زندگی خانوادگی نیز هست و از سوی دیگر مواجهه با خیانت همسر همه و همه نمایی بود از مشکلات جدید زن امروز جامعه ی ایران، که در این فیلم به خوبی قابل ادراک بود چنانکه در نقش بیتا تمدن(لیلا حاتمی) این درگیری ها با محیط اجتماعی بیرون و محیط اجتماعی درون خانواده و معضلات اجتماعی هر دو محیط به تصویر کشیده شده است. در نهایت می توان اذعان کرد که این کار آقای رییسیان نیز شایسته ی تقدیر و نقطه ی امیدی در رونق و اعتلا محتوای سینمای ایران می تواند باشد.

احمدرضا کشاورز